|
1. قافیه گمان میکنم همهی دانشآموزان سال هفتم توانِ تشخیصِ واژههای قافیه را دارند، و میدانند واژههایی مثلِ «سپر» و «پسر» و «پدر» و ... که حروف انتهایی مشترکی دارند، قافیهاند. امّا این حروفِ انتهاییِ مشترک، دقیقاً یعنی چند حرف؟ مثلاً واژههای «خراب» و «سراب»، چهار حرفِ انتهاییِ مشترک دارند: «ـَراب» واژههای «خراب» و «سیراب» سه حرفِ انتهاییِ مشترک دارند: «راب» واژههای «خراب» و «ناب»، دو حرفِ انتهاییِ مشترک دارند: «اب» و واژههای «خراب» و «شیب»، یک حرفِ انتهاییِ مشترک دارند: «ب» واژهی «خراب» با واژههای «سراب» و «سیراب» و «ناب» قافیه است، امّا با «شیب» چه طور؟ در حالتِ کلّی برای قافیه بودنِ دو واژه، باید حدّاقل دو تا از حروفِ انتهاییِ واژهها یکسان باشد، یعنی «خراب» و «شیب» قافیه نمیشوند. البتّه اگر دو واژه به «ا» یا «و» ختم شوند، نیازی نیست که دو حرف ِپایانی مشترک باشند و همان حرفِ انتهایی کافی است، نظیرِ «هوا» و «فردا» که فقط یک حرف ِانتهاییِ مشترک دارند، امّا قافیهاند؛ و همچنین «سبو» و «ابرو». 2. سجع گاه واژههایی که در انتهای جملاتِ متن میآیند، با هم قافیه هستند. مثلاً «روح» و «فتوح» در عبارتِ زیر: به نامِ آن خدای که نامِ او راحتِ روح است و پیغامِ او مفتاحِ فتوح است. به این آرایهی ادبی که باعثِ آهنگین شدنِ متن میشود، «سجع» میگویند. «سجع» در لغت یعنی «آواز کبوتر»، و متنی که اینچنین آهنگین شده باشد، «مسجّع» نامیده میشود. در سالهای آینده با انواع ِدیگرِ سجع هم آشنا خواهید شد. 3. گلستان سعدی در بخشِ اعلامِ کتاب ِدرسی میخوانیم «گلستانِ سعدی، به یقین یکی از درخشانترین و استادانهترین نمونههای نثر پارسی است که ... نثرِ گلستان مسجّع است؛ یعنی نثری که گوشهی چشمی نیز به شعر دارد.» حالا که به خوبی با مفهومِ سجع آشنا شدیم، معنای این عبارتِ گتابِ درسی و ارتباطِ نثرِ مسجّع و شعر را را بهتر میفهمیم. |
نظرات شما عزیزان: